سفارش تبلیغ
صبا ویژن
» درباره ما

ابن وبلاگ فرصتی است برای لحظاتی بیشتر همراه بودن با یاد غریب‏ترین آشنا
» نویسندگان
» پیوندهای وبگاه
» پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
» نسیم معرفت
» کانون علمی فرهنگی شهید خداوردیلو شهریار
» کوچه ای برای گفتن
» ساوجبلاغ پژوهی
» عاشق آسمونی
» کانون مسجد فاطمیه شهید یه
» .:: بوستان نماز ::.
» بسم الله العلی العظیم
» دیـــــــار عـــــــاشـقـــــان
» گل رازقی
» برادرم ... جایت همیشه سبز ...
» *نذر آقا (محمد حسین)*
» دارالقرآن الکریم صادق آل محمدص حسن آباد جر قویه علیا
» دارالقران الکریم جرقویه علیا
» فانوس عشق
» بندیر
» حجاب اسلامی
» ســـ ــاقـــــ یــــــ انــــــ ه
» ...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
» بچه مرشد!
» کشکول
» آسمون آبی چهاربرج
» نگارستان خیال
» مهر بر لب زده
» دنیای عکس و اطلاعات
» MNK Blog
» فرج نزدیک است...
» جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
» وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری
» نگاهی نو به مشاوره
» طب سنتی@
» اکبر پایندان
» پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
» «حبیبی حسین»
» عشق الهی
» بی سر و سامان
» داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
» حامیان ولایت
» آقاشیر
» کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
» ستارگان دوکوهه
» نبـ ـ ـ ـض ِ قلـــ م
» جبهه مقاومت و بیداری اسلامی
» بصیرت مطهر
» @@@فردوس@@@
» سفیر دوستی
» السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
» موسسه ضد وهابیت
» ثریای کویر ایران
» سلمان علی ع
» سارا احمدی
» .: شهر عشق :.
» روزهای بارانی دلم
» پیامنمای جامع
» بوی سیب BOUYE SIB
» ღღ دخترانی برتر از فرشته ღღ
» ما تا آخرایستاده ایم
» وبلاگ گروهیِ تَیسیر
» .-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
» شهادت به روز
» بنده ی ناچیز خدا
» رفقا
» ارمغان تنهایی
» ردِ پای خط خطی های من
» منطقه آزاد
» شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
» فرمانده آسمانی من
» یاران همیشگی امامت
» خون شهدا
» دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
» تسنیـــــمـــــــــــــــ
» مرام و معرفت
» سربازی در مسیر
» برادران شهید هاشمی
» شجره طیّبه
» نور
» توشه آخرت
» السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
» دریای دل
» بیانات و سخنان رهبری
» آیین جوانمردان
» خاطرات کودکی
» محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
» جکستان
» تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل
» نت سرای الماس
» شهدای دفاع مقدس
» مردود
» غروب آرزوها
» گروه اینترنتی جرقه داتکو
» نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
» ولایت دات کام
» متین
» وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
» آسمان آبی
» گلی از بهشت
» دُرُخـــــــــــــــــــــــش
» این نجوای شبانه من است
» عکس های متحرک و انیمیشنی
» سرود عرش
» نگاه منتظر(عبد منیب)
» ندای تربیت
» نور
» با حال
» شخصی
» صاعقه
» تینا!!!!
» عطر ریحان
» « عــــــفـــــــاف و حـــــجــــــاب »
» محبین
» منتظران مهدی(عج)
» nAsIm ~ BaRaN
» عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
» ناامیدم
» وبلاگ شخصی مرتضی صادقی
» صل الله علی الباکین علی الحسین
» تراب
» خطابه
» انصار الحسین (ع) نوشهر
» برو بچه های ارزشی
» عشق سرخ
» آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
» حفاظ
» جنبش وبلاگی حمایت از قیام مردم مظلوم بحرین
» عاشق خدا
» بی پرده
» آقای نازنینم چشم انتظارتیم.......
» دکتر علی حاجی ستوده
» یک مشت آفتاب
» کشکول
» سیب گلاب
» fazestan
» شمیم انتظار
» یک هدف مشخص
» به یاد لاله ها
» دو رکعت بندگی
» مـهــــدی یــاران
» یکی بود هنوزهم هست
» شوق وصال
» قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
» جوونی کجایی...
» روانشناسی جالب
» تنهاترین سردار
» رایحه‏ی ریحان
» آخرین منجی
» بانوی آفتاب
» هیأت عشاق المهدی(عج)آبیک
» ***خانوم کوچولو***
» دکتر علی حاجی ستوده
» شیعیان! او خواهد آمد...
» هوای بارانی
» محمد احسان؛عزیز دایی
» ● باد صبا ●
» پرنسس
» سیب سرخ انتظار
» صفحات انتظار در فراق گل نرگس
» بشیر
» اولی الابصار
» نیلوفرانه
» طلبه میلیونر
» عطش عشق
» تا همیشه با تو
» تا پرواز....
» شهید جاودانی(کمیل)
» بهار سبز
» به راه لاله ها
» *صالحین آبیک*
» دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‏ ای
» *سایت صالحین طالقان*
» سایت امام خمینی(ره)
» رهایی
» شلمچه آبیک
» شرح حال صالحین شیعه
» منتظر بیداری
» پنجره ای رو به آسمان
» امتیاز
» بیا مهدی شب هجران سحرکن
» ترنج
» یاران مجازی
» روان شناسی مثبت گرا
» صاحب الزمان (عج)
» بینات
» طلایه داران ظهور
» رایحه ریحان
» سربازان امام عصر
» فتوبلاگ یا مصور
» ㋡ تلخ و شیرین㋡
» کانون فرهنگی منتظران فرج
» راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
» خدایا به حال خودم رهام نکن...
» مجله اینترنتی
» معرف وب سایت www.univertext.com
» تلاشگران البرز
» ضربان قلبم حسین است
» ستاره طلایی
» yasin gomroki
» ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
» خدمات کامپیوتری ولیعصر (عج) روستای باغ آسیا
» ❤ღمشکات نور الله ღ❤
» تنهایی.......
» دهکده کوچک ما
» امام خمینی(ره)وجوان امروز
» سلام محب برمحبان حسین (ع)
» عمو همه چی دان
» سنگر بندگی
» ناگفته شهدا
» سرزمین خنگا
» نیلوفر مرداب
» تو چی فکر می کنی
» ❤ رویایی زندگی کردن... ❤
» آبسردکن جهنم
» هرکس منتظر است...
» باران بهشتی
» bakhtiyari20
» وبگاه عالی نیوز
» ایثار تا شهادت
» حادثه منا
» پیوندهای روزانه
» دیگر امکانات
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
» آخرین مطالب
» آرشیو مطالب
» مادری با عطر یاس
» کوکا
» شعری که شاعرش را آب کرد!
» سر ماه بر پای آفتاب
» پخش مستقیم تصویر از کربلای معلی
» عاقبت قاتلان امام حسین (ع)
» جاتون خالی
» بهتر از انتظارم
» شایعاتی درباره یک مسؤول
» همت بلند دار
» 8 ماه دفاع مقدس
» 9 دی
» مقدس ترین دفاع
» شاید شب 23
» چشم روشنی
» حقیر یا ارزشمند؟!
» پدری که روزش را کمتر تبریک میگوییم
» آرشیو احمدی نژاد!
» سروده‏ای از حقیر ؛ یاس و سرو
» جوگیر نشده بودما...!
» چند پیامک ( SMS ) بهاری انتظار
» اگر واقعاً منتظریم...
» معرفی کتاب
» امام مهدى(عج) در کلام امام حسین(ع)
» به بهونه پرواز آقا مهدی
» ریشه یابی علل تأخیر در فرج
» نقل قول آیت الله ناصری از آیت الله بهجت
» امام زمان(عج) از زبان ضامن آهو
» صدای پای خرافات
» یادآوری
» چه انتظار عجیبی!
» سروده آیت الله خامنه اى خطاب به امام زمان(عج)
» انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
» سرباز کم است
» «اللّهمّ أدخل» از نگاه منتظر
» سنتی فراموش شده
» افتخاری برای شهرمون
» نیمه خرداد و انتظار فرج
» چه حالی میشی؟!
» منتظر شبزده نیست
» موضوعات مطالب
» برچسب‌ها
» شعر (41), » حسن صیاد (28), » روحانی (22), » دولت بنفش (16), » انتخابات (16), » امام خامنه ای (13), » شهادت (13), » امام زمان (12), » اهل بیت (10), » میلاد (10), » حسن روحانی (9), » انتظار (9), » تبریک (7), » برجام (7), » حضرت فاطمه (6), » امام علی (6), » امام حسین (6), » آمریکا (6), » امام رضا (5), » شهید (5), » صدا و سیما (4), » مجلس (4), » اویی که خواهد آمد (4), » رئیسی (4), » پاسدار (4), » حضرت فاطمه زهرا (3), » سپاه (3), » محرم (3), » فیلم (3), » کربلا (3), » ولایت فقیه (3), » نقد (2), » نمایندگان مجلس (2), » نیمه شعبان (2), » هسته ای (2), » مذاکره (2), » مطالبات اقتصادی (2), » مناجات (2), » مجلس شورای اسلامی (2), » قالیباف (2), » گرانی (2), » قزوین (2), » علی لاریجانی (2), » شعر انتظار (2), » طرح (2), » شهید حججی (2), » سفر استانی (2), » سقیفه (2), » سید علی خامنه ای (2), » حضرت زینب (2), » حضرت عباس (2), » حضرت علی اصغر (2), » روز پدر (2), » حضرت محمد (2), » دولت دوازدهم (2), » حمله موشکی (2), » دروغ (2), » با رهیافتگان (2), » انیمیشن (2), » تحریم (2), » امام خمینی (2), » استیضاح (2), » اصغر فرهادی (2), » آبیک (2), » 9 دی (2), » اربعین (2), » اروپا (1), » Angry Birds (1), » FAATF (1), » آتش سوزی (1), » آشوب (1), » آقا (1), » آموزش و پرورش (1), » آیت الله بهاءالدینی (1), » ابراهیم حاتمی کیا (1), » ابوالقاسم طالبی (1), » ابوزینب (1), » احسان علیخانی (1), » احمدرضا درویش (1), » احیا (1), » اخبار آخرالزمانی (1), » ادعا (1), » اصلاحات (1), » اصولگرایان (1), » اعتدال (1), » اعتراض (1), » اعتراضات (1), » اعتراضات مردمی (1), » اغتشاش (1), » اغتشاشات (1), » اقتدار موشکی (1), » اقدام و عمل (1), » امام حسن (1), » اسرائیل (1), » 29 دی ماه (1), » امام خامنه ای-سپاه پاسداران-انقلاب اسلامی-برجام-روحانی (1), » ترامپ (1), » تربیت (1), » تسلیت (1), » تفریح (1), » تقلب (1), » توئیتر (1), » تولد (1), » توهین (1), » جام پانزدهم (1), » جام زهر (1), » جشنواره کن (1), » جمعه (1), » جمهوری اسلامی (1), » جهانگیری (1), » چهل سالگی انقلاب (1), » چهل غروب (1), » چهلم (1), » حادثه تروریستی اهواز (1), » حجت الاسلام پناهیان (1), » حجت الاسلام حیدری کاشانی (1), » حدیث (1), » حرام (1), » اهانت (1), » انتخابات 92 (1), » بادیگارد (1), » بازگشت از نیمه راه (1), » بازی (1), » بازیگر (1), » امام هادی (1), » امان نامه اقتصادی (1), » امیرالمؤمنین (1), » انقلاب (1), » انقلابی (1), » انگری بردز (1), » انگلیس (1), » دروغ بزرگ (1), » دروغ بنفش (1), » دشمن شناسی (1), » دعا (1), » دفاع از حرم (1), » دفاع مقدس (1), » دلنوشته (1), » دو قطبی (1), » دور همی (1), » دولت (1), » خسارت (1), » خسارت محض (1), » خطوط قرمز (1), » خلیج فارس (1), » خیانت (1), » دانشگاه تهران (1), » دجالواره (1), » درگذشت (1), » پاسداران (1), » پخش زنده پخش مستقیم تصویر کربلای معلی کربلای معلا بین الحرمین حر (1), » پرندگان خشمگین (1), » پرویزپرستویی (1), » پشت پرده (1), » پیامبر اعظم (1), » پیرمؤذن (1), » پیرن سیاه (1), » بصیرت (1), » بنفش (1), » بنی صدر (1), » بهداشت (1), » بهشت حرم (1), » بیکاری (1), » تحریف تاریخی (1), » حسن عباسی (1), » حضرت رقیه (1), » دولت راستگویان (1), » دولت فریب (1), » دونالد ترامپ (1), » دیدنی (1), » دین (1), » رأی (1), » رأی های آلوده (1), » حقوق بشر (1), » حقوق بشر اسلامی (1), » حقوق خدادادی بشر (1), » حقوق های نجومی (1), » رستاخیز (1), » رسول الله (1), » رضا جاودانی (1), » روان (1), » روز دانشجو (1), » روز زن (1), » روز غزه (1), » روز مادر (1), » ریاست جمهوری (1), » زیارت (1), » سازمان ملل (1), » سال نو (1), » روز بصیرت (1), » سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (1), » سردار حسین همدانی (1), » سروده (1), » سروده ای از حقیر (1), » سریال ماه رمضان، جدایی نادر از سیمین، نفوذ (1), » سید محمد خاتمی (1), » شام (1), » شب قدر (1), » شرکت اسرائیلی، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، لا محمد، لا مک (1), » سفر استانی قزوین (1), » شعر اعتراض (1), » شهید حسین همدانی (1), » شهید گمنام (1), » شهید محسن حججی (1), » شهید همت (1), » شهید و جلاد (1), » شیخ حسن شحاته (1), » شیطان بزرگ (1), » صادق آملی لاریجانی (1), » صالحی (1), » طنز (1), » ظهور (1), » عاشورا (1), » عروج (1), » عطر شش گوشه (1), » علامه حسن زاده آملی (1), » علی البدل (1), » علی الفت پور (1), » علی عباس (1), » شعر انقلاب (1), » شعر معراج منا (1), » شعر نقد (1), » شهاب حسینی (1), » صفر (1), » ضامن آهو (1), » شهادت سردار (1), » شهدای گمنام (1), » عید (1), » عید غدیر (1), » عید فطر (1), » عید نوروز (1), » عیدمبعث (1), » غربت (1), » غربزدگی (1), » فاجعه منا (1), » فاطمیه (1), » فتنه (1), » فرار از پاسخگویی (1), » فرج (1), » فرج‌‌الله سلحشور (1), » فرزند (1), » فروشنده (1), » فریب (1), » فضای مجازی (1), » فلسطین (1), » فناوری هسته ای (1), » فوتبال (1), » کشته شدن یزید عاقبت یزید عاقبت عمر بن سعد شـمـر بـن ذى الجـوشن ع (1), » گرافیک (1), » مجلس دهم (1), » محرم و نامحرم (1), » محسن تنابنده (1), » محسن حججی (1), » مدافع حرم (1), » مدرک گرایی (1), » لاریجانی (1), » لبیک یا زینب (1), » ماه رمضان (1), » ماه عسل (1), » ماهواره (1), » قانون (1), » قرآن به سر (1), » فیلم سینمایی (1), » فیلم فجر (1), » کلید شکسته (1), » کیک تولد (1), » مناظره (1), » مهدی سلحشور (1), » مهدی قاسمی (1), » مهران مدیری (1), » موگرینی (1), » معرفی کتاب (1), » مقاومت (1), » ملت و دولت (1), » میلاد امام زمان (1), » نامحرم (1), » نامه (1), » نظرسنجی (1), » نفاق (1), » نفوذ (1), » نفوذی (1), » همدلی و همزبانی (1), » هیلاری کلینتون (1), » و من المومنین رجال صدقوا (1), » وداع (1), » ورزش (1), » وزیر اطلاعات (1), » وقاحت (1), » نقد معصوم (1), » نگاه (1), » نمایندگان دولتی (1), » یادآوری (1), » یتیم خانه ایران (1), » یزید (1), » یمن (1), » کارتون (1),
» طراح قالب

شهدای کازرون

وبلاگ انتظار (حسن صیاد)، در سایت ساماندهی پایگاه های اینترنتی ثبت شده است.  کانال تلگرامی صالح .......................... https://telegram.me/saleh_313
+ نوشته شده توسط حسن صیاد در سه شنبه 89/9/30 و ساعت 8:19 عصر | نظر


8ـ حـرمـله:

شیخ طوسى(ره) در امالى مى‌نـویـسـد: منهال بن عمرو از شیعیان و یاران امام سجاد (علیه السلام) مى‌گوید: پس از زیارت خانه کعبه، به مدینه رفتم و خدمت امام سجاد(علیه‌السلام) شرفیاب شدم. امام از من پرسید: اى منهال، از حرمله چه خبر؟ گفتم: هنگامى که از کوفه خارج شدم، زنده بود. امام هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود:
«اَللَّهُمَّ اَذِقْهُ حَرَّ الْحَدیدِ. اَللَّهُمَّ اَذِقْهُ حَرَّ الْحَدیدِ. اَللَّهُمَّ اَذِقْهُ حَرَّ النَّارِ؛ خدایا، سوزش شمشیر را بـه او بـچـشان. خدایا، سوزش شمشیر را به او بچشان. خدایا، سوزش آتش را به او بچشان.»
از نفرین امام سجاد(علیه السلام)، که مظهر عفو و گذشت از خطاکاران بود، معلوم مى‌شود که حرمله چقدر دل اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) را به درد آورده است.
ابو مخنف از امام باقر(علیه السلام) نقل مى‌کند: هنگامى که على اصغر در آغوش پدر هدف تیر حرمله واقع شد، امام حسین(علیه السلام) آنان را نفرین کرد و فرمود:
«وَانْتَقِمْ لَنا مِنْ هؤُلاءِ الظَّالِمینَ؛ خدایا، انتقام ما را از این ستمگران بستان.»(27) منهال گفت: پس از زیارت مدینه، عازم کوفه شدم. وقتى به کوفه رسیدم، مختار به قلع و قـمـع عـاملان حادثه کربلا مشغول بود. من با مختار رفاقت قدیمى داشتم. به قصد دیدار مختار از خانه خارج شدم. وقتى چشم مختار به من افتاد، گفت: هان منهال، کجا بودى تا حالا به دیدن ما نیامدى و در قیام با ما همراه نبودى؟ گفتم: امیر، من به سفر حج رفته بودم .
با هم مشغول صحبت شدیم تا به محله کناسه رسیدیم. خبر دادند که حرمله در این محله مخفى شده است. مـامـوران به سرعت، به جست و جو پرداختند و زمانی نگذشت که فردى را کشان کشان به نزد مختار آوردند. آرى، او حرمله بود. تا چشم مختار به او افتاد، با لحن تندى فریاد زد: خدا را شکر که به چنگم افتادى! و بى درنگ، فریاد زد: جلاّد، جلاّد .
جـلاّدان جلو آمدند. مختار دستور داد: اول دو دست او را قطع کنید. (همان دو دستى که با یکى کمان را مى‌گرفت و با دیگرى تیر را رها مى‌کرد؛ یک بار گلوى على اصغر را نشانه گرفت، یک بار چشم اباالفضل (علیه السلام) را نشانه رفت و یک بار هم قلب حسین(علیه السلام) را شکافت.) سپس فریاد زد: دو پایش را هم قطع کنید!
ماموران اجرا کردند. آنگاه صدا زد: آتش، آتش .
فوراً چوب‌هاى خشک و نازکى را روى بدن نیمه جان او ریختند و آن را به آتش کشیدند.
منهال مى‌گوید: از تعجّب بلند گفتم: سبحان الله !
مختار گفت: علت این جمله‌اى را که گفتى چه بود؟!
گفتم: گوش کن تا برایت بگویم و ماجراى نفرین امام سجاد(علیه السلام) را برایش تعریف کردم.
مختار با تعجب پرسید: خودت از امام این نفرین را شنیدى؟!
گفتم: بله. مختار از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده‌اش را طولانى کرد، سپس برخاسـت و سوار شد و تا آن وقـت جسد حرمله به زغال تبدیل شده بود.(28)
یکى از کسانى که مانع آب خوردن امام حسین(علیه السلام) گردید، به مرض استسقا مبتلا گردید و هر چـه آب مـى‌نـوشـیـد بـاز هـم مـى‌گـفـت: تـشنه‌ام، و این به سبب دعاى امام حسین (علیه‌السلام) بود که دوبار فرمود: خدایا او را تشنه گردان . یکى از کسانى که هنگام مرگ او را دیده است مى‌گوید: در مقابلش یخ گذاشته بودند و او را بـاد مـى‌زدنـد و پشت سرش آتشدان قرار داشت، با وجود این از گرماى شکم و سرماى پشت مى‌نـالیـد و مى‌گفت: آبم بدهید که از تشنگى مُردم. وقتى کاسه بزرگى را که اگر پنج نفر مـى‌نـوشـید سیراب مى‌شدند؛ مى‌آوردند، همه را سر مى‌کشید و باز هم مى‌گفت: آبم بدهید که تشنگى مرا کشت، و سرانجام شکم او مانند شکم شتر پاره شد.

9ـ زیـد بـن رقـاد:

 او از تـک تـیراندازان لشکر عمر سعد بود که در روز عاشورا، تیرى به طـرف عبدالله، فرزند امام حسن(علیه السلام) افکند. آن تیر، دست عبدالله را به پیشانیش دوخت. تیرى دیگر نـیـز بـه قلب او افکند و او را بـه شهادت رساند. زید پس از کمى مقاومت، به وسیله افراد عبدالله شاکرى یکى از فرماندهان لشکر مختار، تیرباران شد و سپس او را در آتش سوزاندند.(29)

10- عـمرو بن حجّاج زیدى:

 وی از سران کوفه و از کسانى بود که نامه دعوت براى امام حسین (علیه‌السلام) فرستاد. وى با پانصد نفر، مامور بستن آب بـر روى امـام و اهل بیت(علیهم السلام) بود. او پس از شکست شورشیان کوفه از ترس به سوى شراف و واقصه فرار کرد و دیگر اثرى از او مشاهده نشد.(30)   

11ـ عبدالله دبّاس:

 وی قاتل محمد، فرزند عمار یاسر، بود. او دستگیر و سپس کشته شد، اما پیش از آن، سه نفر از حامیان عمرسعد را بـه مختار معرفى کـرد: عبدالله بن اسید؛ مالک نُمیر؛ حمل بن مالک .

12- منقذ بن مره عبدى:

مختار، عبدالله بن کامـل را به سراغ مـنقـذ بن مـره عـبدى، قـاتل حضرت عـلى اکبر(علیه السلام) فرستاد، خانه‌اش را محاصره کردند. او که مردى شجاع و دلیر بود مسلح و سوار بر اسب از خانه بیرون آمد، با نیزه به یکى از سربازان مختار حمله کرد و او را از اسب انداخت ولى آسیبى به وى نرسید، ابن کامـل با شمشیر بر او حمله کرد و چند ضربه شمشیر بر او وارد ساخت ولى چـون زره‌اش قـوى بود در او اثـر نکرد جز آن که بعدها آن دست شل شد. بالاخره نهیب سختى بر اسب زد که از چنگ سربازان فرار کرده و در بصره به مصعب بن عمیر پیوست.(31)  

13- زید بن رقاده قاتل عبدالله فرزند مسلم بن عقیل:

 از تـواریخ بر مـى‌آید که فـرزندانى از مـسلم بن عقیل در کربلا بودند غیر از دو طفلان معروف که در زندان ابن زیاد بوده‌اند، و ایشان در کربلا جنگیده‌اند از جمله عبدالله است که زید بن رقاده ملعون با دو تیر او را شهید کرد. تـیر اول به سویش پـرتـاب نمـود و عـبدالله دست خـود را حمـایل قرار داد که تیر دست را به صورتش دوخت و هنگامی که این تیر به او اصابت کرد چنین گفت: بار خدایا اینان ما را کم شمردند و خوار ساختند خداوندا اینها را بکش چنانکه ما را کشتند، و آنان را خوار کن چنانکه ما را خوار کردند؟
همین ملعون تیر دیگرى بر او زد که او را شهید کرد، سپس به بالین جوان آمد و با حرکت دادن، تیر را از پیشانى او بیرون کشید ولى پیکان تیر که از آهن بود در پیشانیش باقى ماند و نتوانست آن را بیرون بکشد.
مختار، عبدالله کامل را براى دستگیریش مامور ساخت، خانه‌اش را محاصره کردند، زید با شمشیر کشیده بیرون آمـد، و چون مرد شجاعى بود ابن کامل دستور داد هیچ کس با نیزه و شمشیر کشیده به او نزدیک نشود بلکه او را تیرباران و سنگباران کنید، به این وسیله او را کشتند، چون احساس کردند هنوز رمقى در بدن دارد؛ فرمان داد تا آتش آورند و او را که هنوز زنده بود آتش زدند.(32)   

ج ـ اعدام سایر جنایتکاران

1- مختـار، ابو نمران مالک بن عمرو نهدى، از فرماندهان انقلاب را با گروهى، مامور دستگیرى عبدالله بن اسید جُهمنی، مالک بن نسیر و حمل بن مالک نمود ابو نمران آنها را دستگیر کرد و نزد مختار آورد.
مختار بـه شدت به آنان پرخاش کرد و گفت، «اى دشمنان خدا و اى دشمنان کتاب خدا، و اى دشمنان رسول خدا و اى دشمنان خاندان پیامبر خدا، حسین چه شد؟! حسین را بـه من تحویل دهید، اى نامردان! کسى را کشتید که شما را به اقامه نماز امر مى‌کرد!»

لعنت بر یزید

آنان گفتند: اى امیر، مجبور بودیم. منّت بگذار و ما را نکش!
مختار فریاد زد، «منّت بر شما بگذارم؟! آیا شما بر حسین، فرزند دختر پیامبرتان، منّت گذاشتید و او را رها کردید و به او آب دادید؟!»
سپس به مالک بن نسیر گفت: تو همان کسى نیستى که کلاه امام را به غارت برد؟ عبدالله بن کامل گفت: آرى همین او است .
فرمان داد: دست و پایش را قطع کنید و بگذارید آنقدر دست و پا بزند تا بمیرد، دست و پـایش را بریدند، و در خونش غلطید تا جان داد، سپس دو نفر دیگر را گردن زدند.
مـالک بن نسیر به اندازه‌اى پست بود که وقتی امام آخرین لحظات حیات را مى‌گذرانید هر کس نزدیک حضرت مى‌آمد تا او را شهید کند دلش راضى نمى‌شد و برمى‌گشت، تا این که مالک آمد و شمشیر بر سر امام وارد ساخت که کلاه را شکافت و سر حضرت را زخمى کرد و خـون جارى گـردید. امـام کلاه را از سر برداشت و انداخت و فرمود: «لا اکلت بها و لا شربت حشرک الله مع الظّالمین؛ با این دست نخورى و نیاشامى و خداوند تو را با ستمکاران محشور فرماید.»(33)
چون کلاه امـام از خز بود، مالک آن را برداشت و به کوفه برد و چون خواست آن را بشوید همسرش گفت: واى بر تو لباس پسر پیغمبر را غارت کرده و به خانه من آوردى آن را از خـانه بیرون ببر؟ در اثـر نفرین امام، این مرد تا آخر عمر فقیر و بدبخت بود.(34)   
2. ابـو سعید صیقل نقل مى‌کند: «مختار از مخفیگاه چهار تن از عاملان حادثه عاشورا که پیراهن امام حسین(علیه السلام) را غارت کرده بودند؛ مطلع شد. یکى از فرماندهان انقـلاب به نام عبدالله بـن کامل و همراهان، آنان را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. وقـتـى مـخـتار چشمش ‍ به آن جنایتکاران افتاد، فریاد زد: «اى قاتلان سرور جوانان بهشت! دیدید خداوند چگونه شما را به دست انتقام سپرد؟ دیـدیـد آن پـیـراهـن براى شما چه سرنوشتى را رقم زد؟ سپس دستور داد گردن آنان را زدند.»(35)
3. عبداللّه بن صخلب و برادرش، عبدالرحمن، و فردى دیگر به نام عبدالله بن وهب از جمله دستگیر شدگان بودند که در بازار اعدام شدند.(36)
4. یاران مختار عثمان بن خالد و ابى اسماء بشر بـن شـوط، که از قاتلان عبدالرحمن بن عقیل بودند را دستگیر و در کنار چاه جعد گردن زد و چون خبرشان را به مـخـتـار رساندند، مـخـتـار دستـور داد برگـردید و بدنشان را آتـش بزنید تـا خـاکستر شوند.(37)    
یکى از کسانى که مانع آب خوردن امام حسین(علیه السلام) گردید، به مرض استسقا مبتلا گردید و هر چـه آب مـى‌نـوشـیـد بـاز هـم مـى‌گـفـت: تـشنه‌ام، و این به سبب دعاى امام حسین (علیه‌السلام) بود که دوبار فرمود: خدایا او را تشنه گردان . یکى از کسانى که هنگام مرگ او را دیده است مى‌گوید: در مقابلش یخ گذاشته بودند و او را بـاد مـى‌زدنـد و پشت سرش آتشدان قرار داشت، با وجود این از گرماى شکم و سرماى پشت مى‌نـالیـد و مى‌گفت: آبم بدهید که از تشنگى مُردم. وقتى کاسه بزرگى را که اگر پنج نفر مـى‌نـوشـید سیراب مى‌شدند؛ مى‌آوردند، همه را سر مى‌کشید و باز هم مى‌گفت: آبم بدهید که تشنگى مرا کشت، و سرانجام شکم او مانند شکم شتر پاره شد.(38) مختار، نامه‌اى مفصل براى محمد حنفیّه نوشت و به او اطمینان داد که همه قاتلان امام حسین (علیه‌السلام) را به سزاى اعمالشان خواهد رساند.(39) 
جمعى از عاملان حادثه کربلا از جمله محمّد بن اشعث موفق شدند از دست مختار بگریزند و در بصره، نزد مـصـعـب بـن زبـیـر پـناه بگیرند. اما سپس در جنگ مصعب بر ضد مختار، وارد نبرد گردیدند که جمعى از آنان کشته شدند.(40) 
بردگان و موالى و مستـضـعفان، که در قیام مختار جان تازه‌اى گرفته بودند و پشتوانه اصـلى قـیـام بـودنـد، بـر اشـراف کـوفه چیره شدند و بعضى از آنان اربابانشان را، که در فاجعه کربلا دست داشتند، به قتل رساندند و یا به مختار معرّفى کردند.(41)   
و اینگونه شد که قاتلان امام حسین(علیه اسلام) و فرزندان و یاران ایشان و مسببان واقعه دلخراش کربلا به سزای اعمال خود رسیدند.

                                                                                                                                       سایت تبیان
                                                                                                                                       مهری هدهدی

اللهمَ العَنْ اولَ ظالمٍ ظلمَ حَقَ محمدِ و آل محمد و آخرَ تابعٍ لهُ عَلی ذلک
اللهمَ العَنْ العِصابَةَ التی جاهدتِ الحسین و شایَعت و بایَعت و تابَعت عَلی قَتلهِ اللهمَ العَن جَمیعا.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 45، ص 374.
2- بحارالانوار، ج 45، ص 374.
3- لهوف، سید بن طاووس .
4- بحار الانوار، ج 45، ص 374؛ لهوف، سیدبن طاووس، ص 183.
5- بحار الانوار، ج 45، ص 59،60؛ لهوف، ص 183.
6- بحارالانوار، ج 45، ص 377.
7- طبرى، ج 8، ص671/ بحارالانوار، ج 45، ص377/ کامل، ج 4، ص241.)
8- بحارالانوار، ج 45، ص 379. 
9- تاریخ طبرى، ج 6، ص 53.
10- تاریخ طبری، ج 6، ص 338.
11- تاریخ طبری، ج 6، ص 374.
12- تاریخ طبری، ج 6، ص 376.
13- تاریخ طبری، ج 6، صص67 و 337.
14- طبرى، ج 7، ص369.
15- طبرى، ج 8، ص671/ کامل ابن اثیر، ج 4، ص240.
16- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 78.
17- بحارالانوار، ج 45، ص 375.
18- طبرى، ج 8، ص657/ کامل ابن اثیر، ج 4، ص242.
19- انساب الاشراف، ج 6، ص 426 ـ 427/ تاریخ طبرى، ج 6، ص 90/ بحارالانوار، ج 45، ص 383؛ اخبارالطوال، ص 295.
20- انساب الاشراف، ج 6، ص 426 ـ 427/ تاریخ طبرى، ج 6، ص 90/ بحارالانوار، ج 45، ص 383؛ اخبار الطوال، ص 295.
21- انساب الاشراف، ج 6، ص 426 ـ 427/ تاریخ طبرى، ج 6، ص 90/ بحارالانوار، ج 45، ص 383؛ اخبار الطوال، ص 295.
22- انساب الاشراف، ج 6، ص 426.
23- شذرات الذهب، ابن عمار، ج 1، ص 74.
24- بحارالانوار، ج 45، ص 386.
25- بحارالانوار، ج 45، ص 386.
26-کامل ابن اثیر، ج 3، ص516.
27- تاریخ طبرى، ج 5، ص 448.
28- بحارالانوار، ج 45، ص 3 ـ 332/ محجّة البیضاء، مولا محسن فیض کاشانى، ج 4، ص 241.
29- تاریخ طبرى، ج 6، ص 64 ـ 65/ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 243.
30- تاریخ طبرى، ج 6، ص 52.
31- طبرى، ج 8، ص677/ کامل ابن اثیر، ج4، ص243.
32- طبرى، ج8، ص677 .
33- بحارالانوار، ج45، ص302/ کامل، ج4، 239.
34- طبرى، ج7، ص359.
35- تاریخ طبرى، ج 6، ص 58.
36- تاریخ طبرى، ج 6، ص 58.
37- طبرى، ج 8، ص670.
38- المعجم الکبیر، ج 1، صص 227 و 237؛ تاریخ طبرى، ج 5، ص 449.
39- تاریخ طبرى، ج 6، ص 62.
40- تاریخ طبری، ج 6، صص 66 و 94.
41- بحارالانوار، ج 45، ص 377.




برچسب‌ها: کشته شدن یزید عاقبت یزید عاقبت عمر بن سعد شـمـر بـن ذى الجـوشن ع
+ نوشته شده توسط حسن صیاد در سه شنبه 88/9/10 و ساعت 10:4 عصر | نظر


عاقبت قاتلان امام حسین علیه السلام -  مـخـتار زمانی که تصمیم بر نابودى قاتلان امام حسین(علیه السلام) گرفت، گفت: «دین ما به ما اجازه نمى‌دهد که بگذاریم کسانى که حسین(علیه السلام) را کشته‌اند در این دنیا، با امنیت و آسایش زندگى کـنـنـد، آنگـاه در حقیقت، من ناصر و خونخواه آل محمد(صلی الله علیه و آله) نیستم، بلکه کذّاب خواهم بود.براى دستیابى بر آن جانیان، از خدا کمک مى‌طلبم و خداى را سپاسگـزارم کـه مـرا شـمـشیرى بر سر آنان قرار داده و نیزه‌اى که بر آنان وارد خواهد شد و انتقام گیرنده آنان که حق اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بگیرم و بر خداوند حق است که آنان را که دستشان به خـون اهـل بـیـت پیامبر آغشته شده به قتل برساند و آنان که حق خاندان پیامبر را نادیده گـرفته‌اند خوار و ذلیل کند. پس آنان را به من معرفى کنید تا تعقیبشان کنم و ریشه آنان را برکنم.
مختار همه همت خود را براى این هدف مقدّس، کـه هـدف اصـلى قـیـام او بـود، بـه کـار برد.(1) موسى بن عامر مى‌گوید: «مختار فرمان داد که قاتلان امام حسین(علیه السلام) را تعقیب کنید و مى‌گفت: بـه خدا قسم، آب و خوراک بر من ناگوار است تا این که زمین را از لوث وجود آن ناپاکان پاک سـازم.»(2) بـنـابراین، عده‌اى به صورت گروهى و عده‌اى نیز فرد فرد به دست انتقام و عدالت سپرده شدند و به جزاى اعمال ننگین خود رسیدند.

نحوه کشته شدن یزید

یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.(3) 

الف ـ اعدام‌هاى دسته جمعى

مختار تمام کسانى را کـه در روز عاشورا، با اسب بر بدن مقدس امام حسین(علیه السلام) و شهدا تاخته بودند و تـعـدادشان ده نفر بود، را دستگیر کردند، دست و پایشان را بستند، از پشت بر زمین خواباندند و به زمین میخ کردند و اسب‌ها را با نعل تازه، بر بدن‌هاى آنان تاختند تا پیکر آنان در هم شکـسته شد و به هلاکت رسیدند.(4) سپس بدن‌هاى آنان را به آتش سوزاندند. ایـنـان عـبـارت بـودنـد از: اسـحـاق بـن حـوبـه، اخـنـس بـن مـرثـد، حـکـیـم بـن طفیل، عمرو بن صبیح، رجاء بن منقذ عبدى، سالم بن خیثمه، واحظبن ناعم، صالح بن وهب، هانى بن ثبیت و اسید بن مالک .
ابو عمرو گوید: مـا بعدها در مورد سابقه این ده نفر بررسى کردیم. به این نتیجه رسیدیم که همه آنان زنازاده و فرزندان نامشروع بودند.(5)

لعنت بر قاتلان امام حسین علیه السلام

دویـسـت و چهل و هشت نفر از عاملان اساسی واقعه کربلا که در شورش کوفه دستگیر شده‌ بودند، همه یکى پس از دیگرى گردن زده شدند. آنان در میان پانصد نفرى بودند که در شورش کوفه بر ضدّ مختار دستگیر شدند.

 شمر بن ذى الجوشن در روز عاشورا شترى را که مخصوص سوار شدن امام حسین(علیه السلام) بود، به عنوان غنیمت گرفـت و به کوفه آورد و بـه شکرانه قتل فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن شتر را نحر کرد و گوشتش را بین دشمنان اهل بیت در کوفه تقسیم نمود. مختار دستور داد تمام خانه‌هایى را که آن گوشت وارد آن شده بـود و افرادى را که دانسته از آن گوشت خورده‌اند، شناسایى کنند. همه آن خانه‌ها را ویران کرد و کسانى را که از آن گوشت خورده بودند اعدام نمود.(6) 

مختار تمام کسانى را کـه در روز عاشورا، با اسب بر بدن مقدس امام حسین(علیه السلام) و شهدا تاخته بودند و تـعـدادشان ده نفر بود، را دستگیر کردند، دست و پایشان را بستند، از پشت بر زمین خواباندند و به زمین میخ کردند و اسب‌ها را با نعل تازه، بر بدن‌هاى آنان تاختند تا پیکر آنان در هم شکـسته شد و به هلاکت رسیدند. سپس بدن‌هاى آنان را به آتش سوزاندند.
ب ـ اعدام سران کوفه
 سران کوفه که در قیام خونخواهى عاشورا کشته شدند عبارت بودند از:

1ـ عـمـر بـن سـعد:

او فرمانده کل نیروهاى یزید در کربلا و از جمله کسانى بود که نامش در سـیـاهـه قـصـاص شـونـدگـان قـرار داشت. او پیش از دستگیرى به سراغ مختار آمد و خود را معرفى کرد و با شروطى، امان‌نامه گرفت. اما پس از کشتار قاتلان امام حسین(علیه السلام) در کوفه، نامه‌اى از محمد حنفیه به مختار رسید مبنى بر این که جزای عمر بن سعد را بدهد. مختار دید بـعـضـى از شـروط امـان‌نامه توسط عمرسعد نقض شده است. به همین بهانه، او را احضار کرد. او ابتدا قصد فرار داشت اما برایش میسر نشد. همین بهانه مختار را در کشتن او مصمّم ساخت .
او در مـقـابـل ابـو عـمـرو، رئیس شهربانى مختار مقاومت کرد تا امان بگیرد اما او را امان نداد. آنقدر بر پیکر او شمشیر زدند تا کشته شد و سر بریده‌اش را نزد مختار آوردند.
مختار از حفض فرزند عمر سعد پرسید: آیا او را مى‌شناسى؟ 
حفض گفت: در زندگى پس از او خیرى نیست .
مختار گفت: پس از او زندگى نخواهى کرد. سپس دستور داد او را نیز گردن بزنند، پس از آن که پـسر عـمـر سعد هم کشتـه شد اظهار داشت: یکى در مـقـابل خـون حسین(علیه السلام) و دیگرى در قبال على اکبر حسین ولى یکسان نیستند، به خدا قـسم اگـر سه چهارم قریش را بکشم تلافى یک بند انگشت حسین(علیه السلام) نشده است.(7) مختار سر بریده عمرسعد را به حجاز، نزد محمد حنفیه فرستاد. وقتى چشم فرزند امیرمؤمنان به سر بریده ابن سعد افتاد، فرمود:
«اَللّهـُمَّ لا تَنْسِ هذَا الْیَوْمَ لِلْمُخْتارِ وَاجْزِهِ عَنْ اهل بیت نَبِیِّکَ محمّدٍ(صلی الله علیه و آله) خَیْرَ الجَزاءِ. فَوَاللهِ ما عَلَى الُْمخْتارِ بَعْدَ هذا مِنْ عُتْبٍ» (8)؛ خدایا این روز مختار را داشته باش و او را از جانب خاندان پیامبرت محمد(صلی الله علیه و آله)، بهترین پاداش را عنایت فرما. به خدا سوگند، پس از این عتابى بر مختار نیست .

2ـ شـمـر بـن ذى الجـوشن؛

 این فرد جنایتکار شماره یک کربلا، توانست از چنگ مختار بگریزد اما مختار دسـتـور داد کـه او را هـر کجا رفته اسـت پـیـدا کـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگینش برسانند. شمر در ماجراى شورش کوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود.
شیـخ طوسى(ره) مى‌نویسد: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌کرد.»
مـسـلم ضـبـائى، که هم قبیله شمر بود، مى‌گوید: «ما فرار کردیم و خود را به محلى در مسیر کـوفـه و بصره به نام ساتیدما رساندیم و در نزدیکى آن محل، دهکده کوچکى به نام کلتانیّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت. ما در کنار تپّه‌اى مخفى شدیم که توسط یک روستایی جای ما لو رفت. شب هنگام بود که ماموران مختار ما را محاصره کردند. شمر را دیدم که جامه‌اى خوش‌بافت به تن داشت و بدنش پیس(بیماری برص) بود. ما حتى فرصت سوارشدن بر اسب را نیافتیم. درگیرى شدیدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اکبر شنیدم و کسى فریاد زد خداوند، خبیثى را کشت.(9) 
شیـخ طوسى(ره) مى‌نویسد: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌کرد.»(10)   

لعنت خدا بر شمر

عبدالرحمن بن عبد مى‌گوید: من شمر را به هلاکت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جاى آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاى نـیـزه کـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض دید مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد.(11) 

3ـ بـجـدل بن سلیم:

وی در روز عاشورا، براى غارت انگشتر امام حسین(علیه السلام)، انگشتان حـضـرت را قـطـع کـرد. مـخـتـار دسـتـور داد انـگـشـتان آن خبیث را قطع کردند، سپس دو پایش را بریدند و آنقدر در خون غلتید تا به هلاکت رسید.(12)

4 ـ خـولى بـن یـزیـد اصـبـحـى:

وی از چـهـره‌هـاى کـثـیـف حـادثـه عـاشـورا بـود. او مـامـور حـمـل سـر بـریـده امـام حـسـیـن(علیه السلام) و قـاتـل عـثـمـان بـن عـلى، بـرادر امـام حـسین(علیه السلام)، بوده است.(13)   
عصر روز عاشورا عمر سعد سر امام را به خولى سپرد تا نزد عبیدالله ببرد، چون خـولى وارد شهر شد و جلو قصر آمد در قصر بسته شده بود، لذا به خانه خود رفت و سر را زیر طشت نهاد. زنش پرسید چه خبر آوردى؟ خولى گفت: ثروت روزگار را برایت آورده‌ام، این سر حسین بن على است که در خانه ما است. زن گفت: واى بر تو، مردم با طلا و نقره از سفر مى‌آیند و تو سر پسر پیغمبر را به خانه مى‌آورى؟ به خدا قسم من دیگر با تو زندگی نخواهم کرد. زن هنگام خارج شدن از خانه، مـشاهده کرد که نور از زیر طشت تـا آسمـان مـتـصل است. مى‌گوید به خدا قسم مرغان سفیدى را دیدم که اطراف طشت در پروازند. وقتی صبح شد خولى سر امام را نزد ابن زیاد برد.(14)    
مـخـتـار، ابو عـمره رئیس گارد خود را با جمعیتى مامور کرد تا خولى را دستگیر کنند. ایشان خـانه خـولى را مـحاصره کردند، ابوعمره وارد خانه شد و خانه را بازرسى کردند. از زنش سراغ خولی را گرفتند. او گـفـت نمـى‌دانم ولی با دست و سر به طرف مستراح اشاره نمود، وارد مستراح شدند و او را بیرون کشیدند در حالی که زنبیلى به جاى کلاه بر سر نهاده بود، ابوعمره به سراغ مختار فـرستـاد و درباره وى کسب تکلیفى نمود، مختار خود آمد و دستور داد جلو خانه‌اش او را بکشند و سپـس جسدش را آتـش زدند، مـخـتـار ایستـاد تـا تـمـام جسد به خـاکستـر تبدیل شد.(15)
ابراهیم، چون عقابى شکارى به ابن زیاد حمله برد و شمشیر خود را آنچنان محکم بر کمر او فرود آورد که تاریخ مى‌نویسد: ابن زیاد جلوى دست و پاى اسبش، غلتید و همانند گاوى که سرش را بریده باشند، صدا مى‌کرد. بدن او به دو نیم شـد؛ قـسـمـت بـالاى بـدن او بـه یـک طـرف و قسمت پایین بدنش به طرف دیگر پرتاب شد و ابراهیم فریاد زد: «ابن زیاد را کشتم.» نکته قابل توجه اینجاست که این واقعه در روز عاشوراى سال 67 ه‍ . ق واقع شد و او در آن هنگام سى و نه ساله بود. ابراهیم دستـور داد سر ابن زیاد را از بـدنـش جـدا کـرده و جـسـدش را بـه آتـش کشیدند.

5ـ سنان بن انس:

 وی از چهره‌هاى جنایتکار کربلا و کسى است که به خیمه‌هاى امام حسین (علیه‌السلام) یـورش بـرد و در آخـرین لحظات عمر امام، نـیـزه‌اش را به سینه حضرت فرو برد. در بـعـضـى مـقـاتـل نـیـز نـقـل شـده کـه او سـر مـقـدس امـام حـسـیـن(علیه السلام) را از بـدن جـدا کـرده اسـت.(16) پـس از دستگیرى او، به دستور مختار، دست و پایش را بریدند و هنوز جان داشـت کـه او را در دیـگ روغـن جـوشـان افـکـنـدنـد و اینگونه به نتیجه اعمال زشت خود رسید.(17)     

6- حکیم بن طفیل قاتل حضرت اباالفضل علیه السلام

حکیم بن طفیل از سران حادثه عاشورا بود، که امام حسین(علیه السلام) را تیرباران نمود و حضرت اباالفـضل(علیه‌السلام) را شهید کرد و لباس و اسلحه او را غـارت نمـود. عـبدالله بن کامـل به دستور مختار، او را دستگیر کرد. عدى بن حاتم، که هم قبیله او بود، از او شـفـاعـت کرد، اما مؤثر واقع نشد و به دستور ابن کامل، که از فرماندهان مختار بود، او را تیرباران کردند.
حکیم را که شانه‌هایش بسته بود در کنارى نگه داشتند و به او گفتند: تو بودى که لباس‌هاى عـباس بن على(علیهماالسلام) را غارت کردى؟ اکنون لباس‌هاى تو را در زنده بودنت بیرون مى‌آوریم. پس او را برهنه کردند و آنگاه گفتند: تو بودى که تیر به طرف حسین(علیه السلام) پـرتـاب نمودى و مى‌گویى که تیر من به جامه امام رسید و او را آزار نرسانید؟ به خدا قسم تو را تیرباران مى‌کنیم چنان که امام را هدف تیر قرار دادى. پس از سه طرف تیرها به سویش پرتاب گردید و او را بر زمین افکند، آنقدر تیر بر بدنش زدند که مانند خارپشت گردید.(18)   

7- عبیدالله بن زیاد:

پـس از آن که مـخـتـار از طرف شورشیان کوفه آسوده خاطر شد و آنان را سر جاى خود نشانید ابراهیم پسر مالک اشتر را مامور جنگ با ابن زیاد نمود.

لعنت بر عمرسعد

در حین جنگ ابراهیم شخصاً ابـن زیـاد را از نـظر دور نمى‌داشت و صف‌ها را مى‌شکافت تا خود را به او برساند. ابن زیاد غرق در سلاح، با نیزه‌اش به هر طرف حمله مى‌کرد. ناگهان ابراهیم، خـود را در مقابل ابن زیاد دید و چون عقابى شکارى به او حمله برد و شمشیر خود را آنچنان محکم بر کمر او فرود آورد که تاریخ مى‌نویسد: ابن زیاد جلوى دست و پاى اسبش، غلتید و همانند گاوى که سرش را بریده باشند، صدا مى‌کرد.(19) بدن او به دو نیم شـد؛ قـسـمـت بـالاى بـدن او بـه یـک طـرف و قسمت پایین بدنش به طرف دیگر پرتاب شد و ابراهیم فریاد زد: «ابن زیاد را کشتم.»(20) نکته قابل توجه اینجاست که این واقعه در روز عاشوراى سال 67 ه‍ . ق واقع شد و او در آن هنگام سى و نه ساله بود.(21) 
ابراهیم دستـور داد سر ابن زیاد را از بـدنـش جـدا کـرده و جـسـدش را بـه آتـش کشیدند.(22) سپس گفت: «خدا را شکر مى‌کنم که ابن زیاد به دست من کشته شد.»
سر ابن زیاد را براى مختار آوردند و مختار برخاست و پایش را روى سر او نهاد و سپس دستور داد کفش او را آب بکشند و طاهر کنند، آن را بر دروازه شهر کوفه نصب نمود و سپس دستور داد آن سـر را بـا تعدادى از سرهاى بریده سران شام بـه مدینه نزد امام سجاد(علیه السلام) و محمد حنفیه بفرستند.(23) 

مختار دستور داد: اول دو دست حرمله را قطع کنید.(همان دو دستى که با یکى کمان را مى‌گرفت و با دیگرى تیر را رها مى‌کرد؛ یک بار گلوى على اصغر را نشانه گرفت، یک بار چشم اباالفضل (علیه السلام) را نشانه رفت و یک بار هم قلب حسین(علیه السلام) را شکافت.) سپس فریاد زد: دو پایش را هم قطع کنید!
ماموران اجرا کردند. آنگاه صدا زد: آتش، آتش . فوراً چوب‌هاى خشک و نازکى را روى بدن نیمه جان او ریختند و آن را به آتش کشیدند.
هنگامى که سر ابن زیاد را نزد امام سجاد(علیه السلام) آوردند، امام با جمعى بر سفره غذا نشسته بودند. وقـتـى چـشـم امـام بـه سـر بـریـده قـاتل پدرش و شهداى کربلا افتاد، دست‌ها را به دعا برداشتند و فرمودند:
«اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی اَدْرَکَ لی ثاری مِن عَدُوّی وَ جَزَا اللهُ الُْمختارَ خَیْراً؛ خـدا را شـکـر کـه انـتـقـام خـون مـرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزاى خیر دهد.(24) 
آنگاه امام با شادمانى، رو به حاضران کردند و فرمودند:
«وقـتـى مـرا نـزد ابـن زیاد بردند، او سر سفره غذا بود. من در آن هنگام از خدا خواستم که زنده بمانم و سر ابن زیاد را ببینم.»(25)  

داستان سر ابن زیاد

ابراهیم سر ابن زیاد را به کوفه نزد مختار فرستاد، سر ابن زیاد را در گوشه قصر نهادند. مارى باریک پیدا شد و میان سرها گردش مى‌کرد تا به سر عبیدالله رسید وارد دهان او شد و از بینی‌اش خارج گردید، و از بینى وارد مى‌شد و از دهنش خارج مى‌گردید، و مکرر این عمل را انجام مى‌داد.
مرجانه مادر عـبیدالله پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) به او گفت: اى خبیث، فرزند پیامبر را کشتى؟ هرگز روى بهشت را نخواهى دید.(26) 



.: Web Design By : 1100Shahid :.