پيام
+
ببخشيد آقا! من ميتونم يه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
جوان خيلي آرام و متين به مرد نزديک شد و با لحني مؤدبانه اين جمله را گفت.
مرد که اصلاً توقع اين حرف را نداشت و حسابي جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و ميان جمعيت يقه جوان را گرفت و عصباني، طوري که رگ گردنش بيرون زده بود، او را به ديوار کوفت و فرياد زد:
مرديکه عوضي، مگه خودت ناموس نداري؟...ميخوري تو و هفت جد آبادت، خجالت نميکشي؟

گروه جرقه ايراني
90/9/14
حسن صياد
جوان امّا، خيلي آرام، بدون اينکه از رفتار و فحشهاي مرد عصبي شود و عکسالعملي نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متين ادامه داد:
خيلي عذر ميخوام فکر نميکردم اين همه عصبي و غيرتي بشين، ديدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه ميکنن و لذت ميبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگيرم که نامردي نکرده باشم … حالا هم يقمو ول کنين، از خيرش گذشتم.
حسن صياد
مرد خشکش زد … همانطور که يقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زير چشمي زنش را برانداز کرد…
195853-معجون
خيلي قشنگ بود
195853-معجون
به اين ميگن شجاعت + زيرکي
محمد_عابديني
لايک براي نظر بالا :)
ابوالفضل صياد
عالي بود... عالي
حسن صياد
ممنون داداش.
بچه هيئتي!
در ديزي بازه ...
* هاتف *
متاسفانه بعضي اقايون خودشون دلشون ميخاد خانمشون اينطوربيان توي جامعه.وبرعکس بچه هائي بودن که اهل چادرنبودن ولي چون اقاشون حساس بوده رو اين مسائل چادري شدن،..
* هاتف *
البته غيرازاينکه پنجمين باره،هرجاميريم ميبينيم توي وبلاگهاي مختلف اين پست گذاشته شده،ايميلشم برامون اومده،توي نشريات هم خونديمش...البته تکرارش خوبه،شايد...
حسن صياد
موافقم خانوم بهار.