+ نوشته شده توسط حسن صیاد در پنج شنبه 95/1/19 و ساعت
2:58 صبح | نظر
عید نوروز امسال بهانه ای شد تا به اعتبار بعضی سوابق مثبت مهران مدیری در ساخت سریال طنز، مشتاقانه پای برنامه ی جدیدش به نام «دور همی» بنشینیم. برنامه ای که امید می رفت با روش اجرایی که خلاقانه به نظر می رسید، یکی از بهترین خاطرات را در ذهن مخاطب ایجاد کند. اما خیلی طول نکشید که کم کم فاش شدن تقلیدهای متعدد برنامه از طراحی صحنه گرفته تا شوخی های تقلیدی کلامی و عمل مشمئزکننده ی زدن به ظاهر اجباری موی سر و سبیل افراد پیش چشم مخاطبان و بعضی رفتارها ذهنیت ما را عوض کرد و سابقه ی نسبتاً خوب مدیری را زیر سؤال برد.
بعضی از تقلیدهای سریال (که البته اشاره به آنها با اعتراض و توجیهات نه چندان قانع کننده ی نویسندگان برنامه رو به رو شد) نه در حد الهام گرفتن، که در حد تعطیلی نسبی خلاقیت ها و کپی کاری مو به مو هستند؛ دکور برنامه که هم در شکل کلی و هم حتی در جزئیاتی مثل خط عابر پیاده، محل نشستن مجری و مدل پرده، عیناً از برنامه ی هندی «شبهای کمدی با کاپل» کپی شده، نحوه ی اجرای مجری که تا حدود زیادی از همان برنامه تقلید شده، کاراکترهای تقلیدی بازیگران، شوخی های تقلیدی و حتی کارهای زشت مثل زدن مو و سبیل مهمانان که تقلیدی است از زدن موی چند نفر توسط جیم کری در برنامه ی جیمی کیمل.
در طول برنامه موارد غیراخلاقی متعددی بیننده را آزار می دهد؛
مثلاً می توان به رفتارهای جاه طلبانه و خودپرستانه ی مدیری اشاره کرد که حتی منجر به تنبیه میهمانان و حاضران هم می شود.
اصرار بر بدگویی میهمان پشت سر دیگران نیز از بی اخلاقی های دیگر مجری است که هرگز در چارچوب اخلاق و شرع قابل دفاع نیست.
در قسمتی از برنامه، چند آیتم در مورد طرز راهنمایی توریست ها توسط تماشاگران اجرا می شود که باز بهانه ای می شود برای خندیدن ما به آنها و در واقع تمسخرشان و سؤالی که در ذهنم پیش آمد این بود که آیا اصولاً آشنایی ما به زبانهای آلمانی و استرالیایی فضیلتی محسوب می شود؟! اصلاً چرا وقتی ما به سفر خارج از کشور می رویم، وظیفه ی مایاد گرفتن زبان آنهاست و وقتی توریست ها به ایران می آیند هم باز وظیفه ی ماست که زبان آنها را بلد باشیم؟! و آیا آقای مدیری می توانند توریست هایی را که زبان فارسی نمی دانند نیز مسخره کنند؟!
از نفرت انگیزترین بخش های برنامه، زدن موی سر و سبیل میهمانان بدون رضایت آنها (لااقل در ظاهر) است، عملی غیر انسانی که اگر حتی از قبل هم با میهمان هماهنگ شده باشد، باز به دلیل ماهیت تحقیر و توهینی که دارد، محکوم به بی اخلاقی است.
جسارت و به تعبیر بهتر بی تفاوتی مدیری نسبت به احترام، آبرو و شخصیت انسانها تا حدی است که حتی تماشاگری را که مخفیانه موبایل به داخل آورده و شاید فیلم و عکسی هم گرفته، با تحریک بغل دستی اش به لو دادن او، به بالای صحنه می آورد و پیش چشم هزاران مخاطب زنده یا تلویزیونی آبرویش را می ریزد و البته برچسب آدم فروشی را هم تا سالها به همان بغل دستی هدیه می دهد. و یا خانمی را که احتمالاً در اثر بعضی برنامه های کسالت بار او چرت می زند، بارها تمسخر کرده، دیگران را به او می خنداند.
و ایرادهای جدی دیگر که قسمت عمده ای از آنان مربوط می شود به معایب اخلاقی مدیری و ضعف نویسندگانی که نمونه هایی از طرز تفکرشان را در امثال «ساختمان پزشکان» دیده بودیم و در نتیجه بعد از چند قسمت دور همی متوجه شدیم که کیفیت برنامه به هیچ وجه در سطح تبلیغاتی که برایش می شد، نبود و شاید اگر تشویق های از سر اجبار تماشاگران در قبال حضور رایگان در برنامه نبود، تعداد مخاطبان به تعداد به مراتب کمتری هم تنزل می یافت.
البته کمبود نظارت کامل و شایسته ی صدا و سیما و شبکه ی نسیم بر سناریو و اجرای برنامه به خوبی احساس شد که اگر این کمبود نبود، دیگر لازم نبود حالا و بعد از اعتراض های مخاطبان، تازه به عوامل برنامه تذکر داده شود، همچنانکه پس از پخش کامل سریال بدآموز شمعدانی، نوشداروی بعد از مرگ سهراب رسید.
(صفحه اینستاگرام محراب قاسمخانی که نشان می دهد، این آیتم زشت از قبل برنامه ریزی شده بود و نظارت شایسته می توانست مانع اجرای آن شود.)