+ نوشته شده توسط حسن صیاد در سه شنبه 94/12/18 و ساعت
2:18 عصر | نظر
نامه ای به شهید همت در سالروز شهادتش
سلام آقا محمد ابراهیم! من خیلی دوستتان دارم ولی ببخشید که این را می گویم خوب شد که شهید شدید و نیستید که ببینید ببینید که چه کسی کدخدای ما شده! نیستید که ببینید مشکلات امروز ما از چه جنسی است! و کلید قفل آنها در کجاها جستجو می شود! نیستید که ببینید دغدغه ی ما دیگر خدا و میهن نیست و عزتی که به پایش جان دادید جان دادید تا امان نامه از دشمن نگیرید گردنتان را پیش دشمن قسم خورده ی دین کج نکنید و دست نیاز به سویش دراز جان دادید تا امامتان تنها نماند و احدی با توهم محبوبیت و بی وفایی یاران آخرالزمانی قصد غربت بیشتر امام نکند به قصد قربت بعضی ها حتی با تعبیری مثل برجام دو! حاج همت! دیگر کمتر همتی بشود یافت برای زمینه سازی ظهور امام مظلوم عصر خوب شد که نیستید که ببینید نظام جمهوری اسلامی که ثمره ی خون صدها هزار چون شماست رئیس دولتش سردمدار براندازی اش را حضرت آقا می خواند!!! خوب شد که نیستید وگرنه در غبارهای فتنه آلود فتنه ی نفوذ در مراجع تصمیم گیر و تصمیم ساز اگر نامزد انتخابات می شدید در تهران رأی نمی آوردید همچنانکه همرزمانتان چرا که بنفش و آبی نبودید هر چند در اصفهان خوب رأی می آوردید خوب شد که نیستید که ببینید امروز در تهران لیستی رأی می آورد که آزرده نمی شود از حمایت گرگ و روباه لیست امید به آن سوی مرزها لیستی که رأسش تکیه گاهی است برای عبور از خطوط قرمز و امروز رأی اول تهران به خانواده ای است که بزرگ ترین جرایم را مرتکب شده اند از اختلاس تا توطئه و اغتشاش خوب شد که نیستید که ببینید امروز واژه ها طور دیگری معنی می دهند که امروز غربزدگی یعنی پیشرفت خسارت یعنی برد خیانت یعنی لیاقت لیبرالیسم یعنی اعتدال خفقان یعنی تدبیر وعده های مدام یعنی امید آنچه دولت می کند یعنی خواست مردم دست دادن با شیطان بزرگ و خوش و بش و پیاده روی با شیاطین یعنی تعامل بریده یعنی میانه رو عقب نشینی یعنی میانه روی دست برداشتن از اصول یعنی انعطاف و انقلابی یعنی تندرو و گاهی هر چه می گویند معنی عکس می دهد به ویژه وقتی می گویند طبق رهنمودهای رهبر معظم! و شما اگر بودید، نمی توانستید سکوت کنید در برابر این همه تغییر کاربری واژگان و مزین می شدید به القاب بی سواد، بی شناسنامه، تازه به دوران رسیده و همچنین تندرو و به یقین از تندروترین ها بودید البته در کنار مولایتان سید علی اصلاً خوب شد که شهید شدید وگرنه امروز دق می کردید و شهید می شدید
+ نوشته شده توسط حسن صیاد در سه شنبه 89/5/5 و ساعت
3:30 صبح | نظر
آنگه که چشمها ...
آنگه که دل ز نقش خوش عشق چون پرند وز داغ آن در آتــش و بیتــاب چــون سـپند وز راز نــــاز و بـــازی و طــــنــازیاش بــه آز وز لــذت نــهـفـتــه در آن ســــوز در کـمـنـد وز تـیــر آن به رنگ غروب است، رنگ خـون وز آن پــــرنــــد تـــیــــز دلاویـــــز در گـــزنـــد وز اشــتــیــاق لـحـظــه دیـــــدار بـیقــــــرار وز جــرم شـورشی که به پـا میکند به بند آنــگــه کـه چـشمـهانـگـران سوی جادهها در غــربــتـی غریـب گــرفــتـــار حســرتانـد آنــگــه کـه در سـکـوت غـریـبـانه بیکـسـی در اوج خـویــش ســـوی کـس آیـد نـیـازمـنـد آنــگــه کــه انـتـظـــار دگـر خـسـتـه میشود گـــم میشــود در آتـــش لـبــها بـگـو بخـنـد آرامبـخـشی از کـه بـرآیـد بـه جــز نـسـیــم؟ تـلـخـی کــام بـا چـه رود جـز بـه طـعـم قند؟ ای خــوشگــزیــن و دلـبــر مشکلپسنـد مـا آخــر چـه میشود کـه تـو ما را کنی پسند؟ مـا عـاشقیـم و سـوخـتـهدل، طـعـنـهها زیاد مـظـلـومـمـان چـقــدر پــسـنـدی و دردمـنـد؟ بـیمــار چـشــم و خــال تـو هستیم، رخ نما حـقالـمعـاینه دهمت جـــان، بگـو که چـنــد؟